توسط hnegar74 ·
منتشر شده
· بروزرسانی شده
| بازدید : 79
چه چیزی مهمه؟ از هیاهوی روزگار، هزاران حقیقت وجود داره و هزاران جواب. ترانهها نوشته میشن و ما رو به حال و هوای ریتم خودشون میبرن و بعد لحظههای دیگه زندگی، ما رو به خودمون میارن. ماه هر شب خودش رو نشون میده و شاید روزهای زیادی بخاطر لحظههای زندگی و تلاطمش یادمون بره آسمونی هست برای دیدن و لحظاتی فراموش کردن هیاهوها. چه لحظههای خوبیه وقتی دلتنگ ستارهها میشی و به فاصله دورش با خودت نگاه میکنی. شاید حتی فاصله انقد زیاد باشه که تو ذهنت یه عدد بزرگ شکل بگیره اما انگاری نزدیکه. دور اما نزدیک… بعد چشمت به چراغهای روشن خونهها میفته. مثل همون ستارهها اما با فاصله کم. بعد خودت رو تو تصویر پنجره میبینی با فاصله خیلی کمتر و مدام سوالها رو بالا و پایین میکنی تا ببینی کدوم جواب درسته. و بعد سردی پنجره تو رو به سمت تختت میبره تا گرمای تخت به خوابت ببره و کمی ذهن آزاد بشه. و در خواب، ستارهها به شکل موج از این سو به اون سو میرن و با آهنگشون تو رو به دنیای خودشون دعوت میکنن. مثل دریایی از ماهیها. و ستاره ای دور اما با نور زیاد به چشمهات برخورد میکنه و پلکها تکان. آسمون روشنه و ستارهها خاموش. و در شب، ستارهها قصههای جدیدی تعریف میکنن. قصهها از آدمها